ناگفتههایی از متن و حاشیه فیلم جنجالیِ «عنکبوت مقدس»
تاریخ انتشار: ۱۶ خرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۱۶۰۸۶۶
هفته گذشته بود که به ناگاه موضعگیریهای مختلف درباره یک فیلم فضای خبری را در برگرفت، «عنکبوت مقدس» عنوان فیلمی است که نامش گره خورده با اتفاقاتی در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد است، اما با رونمایی از این فیلم در جشنواره کن دوباره ضمن مرور قضایای آن دوران، آنچه محور اصلی صحبتها در فضای داخلی و گعده تماشاگران ایرانی حاضر در این رویداد بود، ارائه تصویری نامناسب از ایران و منتسب کردن قتلهای زنجیرهای آن مقطع به اسلام و به طور اخص به امام هشتم شیعیان (ع) بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
همین موضوع جرقهای شد که خیلی زود، شاهد واکنشهای گسترده مردمی باشیم، کافی بود صفحات مجازی همچون توئیتر و اینستاگرام خود را باز کنید تا در چشمبههمزدنی مواضع افراد و هنرمندان را در زمینه عرض ارادت به ساحت حضرت رضا (ع) رصد کنید. درست کمی بعد از اعلام جوایز جشنواره کن هم سازمان سینمایی در بیانیهای ساخت چنین فیلمهایی را که همراه با ارائه تصویری سیاه از ایران است، امری دانست که شیعیان جهان را آزرده میکند و آن را محکوم کرد.
این، اما تمام واکنشها نبود، چند روز بعد همین سازمان در اطلاعیهای هرگونه ارتباط این فیلم با سازمان سینمایی را رد کرد، همزمان وزیر ارشاد و سینماگران ایرانی هم در یادداشتهایی مجزا ارادت قلبی خود به امام رضا (ع) را اظهار کردند. همه این ماجراها، اما از واکاوی یک پوستر و نمایی از تیزر این فیلم شروع شده بود؛ فیلمی که هرچند هنوز بسیاری آن را ندیدهاند، اما آرام آرام ابعاد تازهتری از محتوا و فرآیند ساختش عیان شد که در نوع خود قابل تأمل بود.
نکته اول؛ «عنکبوت مقدس» چگونه ساخته شد؟
نامش علی عباسی است، کارگردانی دهه شصتی که در اواخر دهه هفتاد ایران را به مقصد سوئد ترک کرد، بعد از آنکه فیلم اولش را با نام «شلی» ساخت به سراغ دومین فیلم بلندش با نام «مرز» رفت. فیلمی که اتفاقاً از سوی سوئد برای حضور در بخش بهترین فیلم خارجیزبان جوایز اسکار نیز انتخاب شد. این فیلم در جمع نامزدهای جوایز اسکار ۲۰۱۹ در بخش بهترین چهرهپردازی نیز قرار گرفت، اما موفق به کسب این جایزه نشد.
با این حال پس از مدتی به ایران بازگشت تا اولین فیلم بلندش را در ایران بسازد. در این راه حتی به سراغ تهیهکننده معتبری با نام محمدمهدی عسگرپور رفت همان کارگردان و تهیهکنندهای که فیلمهایی، چون «مهمان داریم» و «قدمگاه» را در کارنامه کارگردانی خود دارد و چهرهای موجه در سینمای ایران محسوب میشود.
علی عباسی ابتدا در پی این بود تا با همراهی محمدمهدی عسگرپور فرایند ساخت این فیلم را در همین جا پیگیری کند، بر همین اساس پیش تولید آغاز و لوکیشنها هم بازبینی شد، طبق آنچه هفته پیش شهاب حسینی در صفحه مجازی خود منتشر کرد در این جریان حتی به او نیز پیشنهاد حضور در «عنکبوت مقدس» داده شد، اما همزمان و به موازات این پروژه، ابراهیم ایرج زاد و جواد نوروزبیگی هم برای ساخت فیلم دیگری با نام «عنکبوت» با همین موضوع و داستان تقاضای پروانه ساخت داده بودند. در این میان «عنکبوت» موفق به اخذ مجوز ساخت شد و «عنکبوت مقدس» از سوی وزارت ارشاد رد شد.
سرانجام علی عباسی فیلمنامهاش را به خارج از ایران برد تا آن را به عنوان محصول مشترکی از آلمان، سوئد و دانمارک و با سرمایهگذاران خارجی در اردن بسازد، موضوعی که فیلمنامه ابتدایی او را دستخوش تغییر و با سفارشات و البته سیاستهای کشورهای سرمایهگذار همراه کرد. به همین ترتیب محتوای فیلمنامه قلب شد تا با شکلی جدید ساخته شود.
نکته دوم؛ ماجرای سعید حنایی و روایت سینماگران
وقتی تصاویرش را میبینید او را مردی میانسال با آن آرامش همیشگی چهره و آن موهای جوگندمی درمییابید که اگر اطلاعاتی از سرگذشت و سرنوشتش نداشته باشید احتمالاً او را یک شهروند عادی تلقی میکنید، نامش سعید حنایی است؛ یک قاتل زنجیرهای که قریب به ۱۶ زن خیابانی را در اواخر دهه ۷۰ بعد از آنکه فریب میداد و به خانه خود میبرد به قتل میرساند و همان زمان در رسانهها به «عنکبوت» شهره شده بود، قاتلی که هنوز ابعاد مختلف پروندهاش کنجکاویبرانگیز است، پرونده جنایی جذابی برای فیلمسازان که اولین گامهای تصویری کردنش را مازیار بهاری در مستند «و عنکبوت آمد» برداشت، همزمان با روزهایی که سعید حنایی در انتظار حکمش بود مازیار بهاری به همراه تیمش در زندانی مستقر شد که سعید حنایی در آن به سر میبرد.
او طی یکی دو روز مصاحبههایش را با این قاتل و البته بستگان درجه یکش همچون مادر، فرزند و همسر سعید حنایی انجام داد. تنها مستندی که گفتوگویی رسمی با سعید حنایی، خانوادهاش و بریدههایی از دادگاههای او را در دل خود دارد.
آنچه، اما مستند مازیار بهاری را از حیز انتفاع خارج کرد، نوع نگاهی بود که او در «و عنکبوت آمد» پیگیری میکرد، مستندی که عمده دلیل سعید حنایی را برای قتلها را دیدگاه مذهبی او برمیشمرد و بدون توجه به ابعادی دیگر، آن را معطوف و مربوط به باورهای دینی میدانست، فیلم جهتداری که هیچگاه به صورت رسمی در ایران پخش و اکران نشد و حتی در روزهایی که جو عمومی جامعه و مطبوعات حول محور این قاتل میچرخید اقبالی از این مستند نشد، اما حالا با گذشت ۲۰ سال به واسطه حواشی فیلمهای متاخرتر با محوریت این پرونده، بریده فیلمهای «و عنکبوت آمد» هم در فضای مجازی منتشر و به آن ارجاع میشود.
محسن تنابنده در نقش سعید حنایی در فیلم «عنکبوت»
گام دوم سینمایی در مسیر پرونده سعید حنایی را ابراهیم ایرجزاد با «عنکبوت» برداشت، کارگردانی که همزمان با نمایش «عنکبوت مقدس»، با انتشار متنی در فضای مجازی علی عباسی را به سرقت فیلمنامهاش متهم کرد.
ابراهیم ایرجزاد «عنکبوت» را با همراهی جواد نوروزبیگی در مقام تهیهکننده و محسن تنابنده در نقش سعید حنایی ساخت، فیلمی که البته مسیر دریافت مجوز نمایشاش هم با چالشهایی مواجه بود و بعد از آنکه نمایشی جانبی در سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر داشت پس از دو سال در بهمنماه ۱۴۰۰ به نمایش عمومی درآمد.
«عنکبوت» گرچه در نوع پرداخت متفاوت از «و عنکبوت آمد» عمل کرده و قتلها را ناشی از اعتقادات انحرافی و افراطی سعید حنایی توصیف کرده، اما همانطور که پیشتر هم اشاره شد این فیلم هم در جاهایی متأثر از مستند مازیار بهاری است، حتی برخی از دیالوگها وامگرفته از دیالوگهای واقعی شخصیتهای «و عنکبوت آمد» است به طور مثال دیالوگ مادر سعید حنایی که در جایی عنوان میکند «وقتی دختران جوان پای تلفن همگانی با پسران غریبه وعده میگذارند به حدی خشمش میگیرد که دوست دارد آنها را تکه پاره کند» دقیقاً در این فیلم تکرار میشود با این حال آنچه خط مرز این دو فیلم است، پرداختن به زوایای دیگری از شخصیت این قاتل عنکبوتی است، قاتلی که با آنکه میخواسته جامعه را از وجود زنهای خیابانی پاکسازی کند، اما براساس برخی مستندات پرونده همزمان به آنها تعرض هم میکرده تا تناقضی در فعل و آنچه آن را عقیده میخواند وجود داشته باشد.
«عنکبوت مقدس» حالا به عنوان سومین روایت سینمایی از پرونده جنایی سعید حنایی مطرح است؛ فیلمی که با وجود این تجربههای سینمایی به گواه روایان فیلم غرضورزانهای از آب درآمده که منفک از سعید حنایی، اهداف دیگری را پیگیری میکرده است.
نکته سوم؛ چرا «عنکبوت مقدس» شکست خورد؟
پیرو نکاتی که در این گزارش به مرورش پرداختیم به سراغ مهدی دزفولی مستندسازی رفتیم که به تماشای «عنکبوت مقدس» در جشنواره فیلم کن نشسته است، مستندسازی که در بخش نخست گفتگویش جزئیاتی از این فیلم سینمایی و اهانتهایش را ارائه داد. او در ادامه این گفتگو واکنشها درباره این فیلم را واکاوی میکند، فیلمی که البته از نظر منتقدان خارجی هم وضعیت مناسبی در جدول امتیازهایشان نداشت و توانسته بود با اخذ امتیاز ۲، پایینتر از «برادران لیلا» بنشیند.
مهدی دزفولی تاکید میکند که «عنکبوت مقدس» دیدگاهی فراتر از روایت پرونده جنایی سعید حنایی را در دل خود داشته و از نظر فرم و محتوا در زمره فیلمهای ضعیف به شمار میرود.
سیدمهدی دزفولی کارگردان و مستندساز که پیش از این به تشریح جزئیاتی از فیلم سینمایی «عنکبوت مقدس» پس از تماشای فیلم در جشنواره کن پرداخته بود، در ادامه این گفتگو درباره واکنش مخاطبان خارجی نسبت به این فیلم سینمایی در زمان رونمایی از آن در این جشنواره توضیح داد: «واقعیت این است که من امکان برخورد و صحبت با تکتک مخاطبان فیلم در جشنواره را نداشتم، اما بر اثر نوع بازخوردهایی که به صورت عمومی شاهد بودم، افراد مختلف خیلی با فیلم ارتباط برقرار نکرده بودند. نمرهای هم که منتقدان بعدها به فیلم دادند و نتیجه آن هم منتشر شده است، نشان داد که فیلم مورد توجه منتقدان هم قرار نگرفته است چرا که چارچوب و اسلوب درستی از نظر سینمایی ندارد.»
مهدی دزفولی ادامه داد: «کارکرد این نوع از فیلمها غالباً این است که جامعه ایران را جامعهای کاملاً مخوف و ترسناک به تصویر درآورند که در آن آدمها بهصورت بالقوه قاتل هستند و این مساله هر آن میتواند به فعلیت تبدیل شود! گویی با یک جامعه مریض و در لایههای زیرین آدمکشی مواجه هستیم که حالا از دل آن یک سعید حنایی بهوجود آمده استوی ادامه داد: کارکرد این نوع از فیلمها غالباً این است که جامعه ایران را جامعهای کاملاً مخوف و ترسناک به تصویر درآورند که در آن آدمها بهصورت بالقوه قاتل هستند و این مساله هر آن میتواند به فعلیت تبدیل شود! گویی با یک جامعه مریض و در لایههای زیرین آدمکشی مواجه هستیم که حالا از دل آن یک سعید حنایی بهوجود آمده است. بازخوردی که از این تصویر در مخاطبان جشنواره کن به شخصه مشاهده کردم، بازخورد خوبی نبود. طبیعتاً با همه مخاطبان ارتباط و نظرخواهی نداشتم، اما برداشت شخصیام این است که فیلم از سوی این مخاطبان هم پسندیده نشد.»
دزفولی تأکید کرد: «اینکه در میان جوایز تنها خانم زهرا امیرابراهیمی توانست جایزهای را کسب کند هم نشان میدهد کلیت فیلم از سوی هیأت داوران کن هم در بخشهایی ماننده فیلمنامه و کارگردانی مورد قبول نبوده است. اعطای جایزه به خانم امیرابراهیمی هم میتواند دلایل دیگری داشته باشد که من شخصاً نمیخواهم برچسبی بر آن بزنم، اما آن را قابل تأمل میدانم.»
این مستندساز درباره پایبندی فیلم «عنکبوت مقدس» به مستندات پرونده واقعی سعید حنایی هم گفت: «واقعیت این است که بالاخره این پرونده وجود داشته و پیشتر هم مستندی توسط آقای مازیار بهاری با همان پسزمینهای که توضیح دادم، درباره آن ساخته شده بود، اما فیلمی که در حال حاضر مشاهده میکنیم حتی نسبت به همان فیلم مستند هم وفادار نیست و بهشدت همه ابعاد آن غلیظ شده است. ما با فیلمی مواجهایم که سهم کمرنگی از واقعیت در آن وجود دارد، کمااینکه نقش اصلی فیلم با بازی زهرا امیرابراهیمی هم اساساً وجود خارجی نداشته است. فیلم در بهترین حالت میتواند اثری الهامگرفته از یک پرونده واقعی مربوط به اواخر دهه هفتاد باشد، اما خیلی از نقشها و کاراکترها در آن واقعی نیستند و زاییده خیال فیلمساز هستند. احتمالاً بهانهشان هم این است که خواهند گفت ما از ابتدا نمیخواستیم فیلم مستند بسازیم!»
او تأکید کرد: «مساله این است که به نظر میرسد این فیلم اساساً برای این ساخته شده است که یک فرهنگ و باور را تخریب کند و بابت آن هم این بهانه را میآورند که ما یک فیلم داستانی و غیرمستند ساختهایم. در صورتی که اگر فردی واقعاً دغدغه نقد یک روند را در قالب فیلم داستانی داشته باشد، حداقل باید تلاش کند به اسلوب و چارچوبهای روایی پایبند باشد و صرفاً به دنبال ساخت یک اثر چرک و سیاه نباشد.»
دزفولی درباره ظرفیتهای موجود در سینمای ایران برای پرداختن به ساحت مبارک حضرت رضا (ع) و برخی کمکاریهای صورت گرفته در این زمینه هم توضیح داد: «ما در دهه ۷۰ و ۸۰ شاهد آثار بهنسبت خوبی در سینمای ایران بودیم که وجوه مذهبی خوبی هم داشتند. شاید برخی از آنها اشاره مستقیمی به معصومین (ع) نداشتند، اما مفاهیم دینی را بهخوبی منعکس میکردند. از فیلمهای مجید مجیدی و داوود میرباقری گرفته تا برخی فیلمهای فرجالله سلحشور که شاید شخصاً به فرم برخی از آنها انتقاد داشته باشم، اما درونمایه مذهبی مناسبی داشتند. همین آثار نشان میدهد که سینمای مذهبی برای ما همواره ظرفیت خوبی محسوب میشود که میتواند در نوع خود جریانساز هم باشد و دیگران هم میتوانند مشتری آن باشند. به هر دلیلی مانند کمبود کارگردانانی که بتوانند از پس موضوعاتی از این دست بربیایند، تولیدات سینمای ایران در این سالها کمتر شده و این یک نقطه ضعف است.»
او با اشاره به فیلمهای مذهبی مانند «مصائب مسیح» در سینمای جهان تأکید کرد: «این نمونهها نشان میدهد اگر فیلمهای مذهبی ساختار درستی داشته باشند، در سطح جهانی هم نسبت به آنها اقبال وجود دارد. فیلمهایی که از نظر محتوایی بتوانند برای مخاطب امروز جهانی حرفهای تازه داشته باشند، حتماً در سطح بین المللی هم مورد توجه قرار خواهند گرفت، اما متأسفانه بر اثر ضعف مدیریت سازمان سینمایی در تمام این سالها کمتر به این سمت حرکت کردهایم. کمکاری تمام نهادهایی که متولی تربیت نیرو در این زمینه بودهاند هم در این نتیجه بیتأثیر نیست.»
دزفولی با اشاره به اینکه چندان موافق پرداخت مستقیم به موضوع ائمه و معصومین (ع) در قالب فیلم سینمایی نیست، تأکید کرد: در این موارد میتوان سراغ کاراکترها و موقعیتهای حاشیهای رفت، مانند تجربه داوود میرباقری در ساخت «مسافر ری» و یا همان رویکردی که در نسخه سریالی «مختارنامه» هم دنبال کرد و مورد توجه هم قرار گرفت. اما لزومی ندارد که مستقیم و مستند سراغ این مقاطع تاریخی برویم و میتوانیم در قالب فیلم سینمایی، سریال و مینیسریال سراغ این مضامین برویم و غیرمستقیم حرفهای تازهای برای مخاطب بینالمللی داشته باشیم.»
نکته چهارم؛ در برابر «عنکبوت مقدس»ها چه کنیم؟
مهدی دزفولی، اما سینمای ایران را سینمایی با ظرفیتهای بالا توصیف میکند که اگر بتواند دست به تربیت نیرو بزند و در میدان باشد، قابلیت این را دارد که ضمن مقابله با قرائتهای غیررسمی، روایتی درست را ارائه بدهد.
این مستندساز تأکید کرد: «ظرفیت سینمای ایران ظرفیت بسیار بالایی است و ما از قبل از انقلاب فیلمسازان مطرحی داشتهایم که در عین حال به اخلاق و باورهای دینی مردم هم پایبند بودهاند. بعد از انقلاب این روند ادامه پیدا کرد و بالندهتر هم شد. جوایز مطرح سینمایی که برخی فیلمهای همسو با مفاهیم مذهبی گرفتهاند موید این رویکرد است که نمونه آن برخی آثار عباس کیارستمی در دهه ۷۰ است. حتی فیلمهایی مانند آثار اصغر فرهادی که هیچگاه آثارش ضددین و ضدفرهنگ ایرانی نبوده است، تنها نقدی بر معضلات اجتماعی داشتهاند و موفقیت این آثار هم باعث افتخار سینمای ایران بوده، همه اینها نشاندهنده ظرفیت بالای سینمای ایران است.»
در این شرایط برخی میخواهند در راستای عناد با حاکمیت، اتفاقاتی مشابه ماجرای «عنکبوت مقدس» را رقم بزنند. اتفاقی که مشابه آن را در مواردی در حوزه موسیقی هم شاهد بودهایم. ما باید به سمتی حرکت کنیم که افراد دلسوز بتوانند با محدودیتهای کمتری آثار خود را بسازند و فرصت کار بیشتر پیدا کنندوی افزود: «در این شرایط برخی میخواهند در راستای عناد با حاکمیت، اتفاقاتی مشابه ماجرای «عنکبوت مقدس» را رقم بزنند. اتفاقی که مشابه آن را در مواردی در حوزه موسیقی هم شاهد بودهایم. ما باید به سمتی حرکت کنیم که افراد دلسوز بتوانند با محدودیتهای کمتری آثار خود را بسازند و فرصت کار بیشتر پیدا کنند. تربیت نیرو برای بچههای دهه ۸۰ و ۹۰ از همین امروز باید آغاز شود. در حال حاضر در آلمان حضور دارم و اینجا از سنین بسیار پایین تربیت نیرو را آغاز میکنند. در فرانسه هم که یکی از قطبهای سینمای جهان است، همین شرایط وجود دارد و از مرحله دبیرستان تربیت نیرو را آغاز میکنند تا در سالهای بعد ثمرات این رویکرد خود را نشان دهد. ما در ایران هم باید چنین رویکردی داشته باشیم.»
درفولی با انتقاد از سرمایهگذاری برخی مدیران روی سلبریتیهای هزینهساز هم تأکید کرد: «اگر گاهی شاهد هستیم افراد به ظاهر هنرمند مشغول دهنکجی به باورهای دینی و ملی ما هستند و عدهای هم از آنها حمایت میکنند، اینها نشاندهنده رویکرد اشتباه ما در پروبال دادن به برخی افراد اشتباهی است. در کشورهای دیگر اصلاً چنین پدیدهای را شاهد نیستیم و سیستمها اجازه رشد چنین افرادی را نمیدهند. اگر میخواهیم واقعاً اتفاق خوبی را رقم بزنیم، از امروز باید به فکر ۳۰ سال و یا ۵۰ سال آینده باشیم و به جای فعالیتهای جزیرهای همه در یک راستا عمل کنیم.»
او افزود: «آنچه امروز شاهدش هستیم، محصول برخی سیاستگذاریهای غلط در دهه ۷۰ و ۸۰ است. اگر همان زمان رویکرد درستتری داشتیم، سیاستزده عمل نمیکردیم و سراغ افراد تملقگو نمیرفتیم، شرایط امروز بسیار بهتر بود. ما برخی افراد به ظاهر اپوزسیون را داریم که عقاید و باورها محکمی دارند، اما به دلایلی همسو با ما نیستند، در مقابل این افراد گاهی سراغ حمایت از افرادی رفتهایم که در گامهای اول شاید گوش به فرمان بودهاند، اما به محض اینکه اتفاقی رخ میدهد از ایران میروند و موضعگیریهای ضددینی و حتی ضدملی میکنند. امیدوارم که این روند اصلاح شود. بهویژه که این رفتارها غالباً با یک جنگ روانی همراه میشود که در همین نمونه «عنکبوت مقدس» شاهد این هجمه در فضای مجازی نسبت به باورهای مردم ایران بودیم. کاش سینمای ما به همان دوران طلایی دهه هفتاد بازگردد که همه هنرمندان باورمند بودند و افراد صرفاً به دنبال شهرت و ثروت نبودند.»
این مستندساز در بخش دیگری از صحبتهای خود با اشاره به سرمایهگذاری درست در حوزه مستندسازی طی یک دهه اخیر تأکید کرد: «در همین یک دهه افزایش کمی و رشد کیفی آثار مستند مشهود است و تنها دلیل آن سرمایهگذاری درست برای تربیت یک نسل جدید است. همین الگو میتواند در حوزه سینمای داستانی ما هم اتفاق بیفتد و نمیدانم چرا این اتفاق رخ نمیدهد؟ آثار مستندسازان ما امروز در جشنوارههای معتبر جهانی مانند ایدفا دیده میشود و جریان مؤثری در این زمینه شکل گرفته است. در حوزه سینمای داستانی، اما تربیت چنین نسل متعهدی را شاهد نیستیم و این نشاندهنده یک ضعف جدی است.»
دزفولی در پایان با اشاره مجدد به فیلم «عنکبوت مقدس» تصریح کرد: «جایزه گرفتن این دست آثار در جشنوارههایی که زاویه جدی با فرهنگ و باور ما دارند هم قابل تأمل است. این فیلمها هیچگاه در کشورهایی مانند هند، روسیه، چین و یا حتی آمریکای جنوبی جایزهای کسب نمیکنند و معمولاً در جشنوارههای سینمایی آمریکایی و یا اروپایی جایزه کسب میکنند که زاویه این کشورها با جامعه ایرانی زیاد است.»
منبع : خبر آنلاین
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردیمنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: عنکبوت مقدس حاشیه فیلم سینمایی سینمای ایران عنکبوت آمد عنکبوت مقدس مهدی دزفولی تربیت نیرو سعید حنایی جشنواره کن علی عباسی اواخر دهه دهه هفتاد فیلم هایی جامعه ای باور ها فیلم ها کشور ها دهه ۷۰
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۱۶۰۸۶۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ناگفتههایی از اعتراضات کف خیابانهای لسآنجلس/ واقعیت کدام است؟
خبرگزاری مهر، گروه مجله: تقریباً دو سالی میشود که برای تحصیل به آمریکا رفته؛ یک فعال رسانهای است که در ایالات متحده رشتهای نزدیک به آنچه ما ارتباطات مینامیم، میخواند. «محمدجواد زمانآبادی» که در منطقه سانتامونیکا زندگی میکند و فاصله چندانی با دانشگاه پر سروصدای این روزهای لسآنجلس ندارد، میگوید: «یوسیالای، مجموعهای با ابعاد جغرافیایی خیلی بزرگ است که شامل مراکز تفریحی، خانههای ویلایی و ساختمانهای دانشگاهی میشود. نه فقط برای دانشجویان این دانشگاه، بلکه برای خیلی از جوانهای لسآنجلس یک پاتوق است.»
این دانشگاه یکی از معروفترین دانشگاههای دنیا است. کالیفرنیا، دو الی سه دانشگاه معروف در سطح جهان دارد که یکی از آنها یوسیالای است. زمانآبادی از شرایط جدید در یوسیالای میگوید، اینکه قبل از جنبشها به راحتی به دانشگاه میرفته اما اخیراً شرایط به اندازهای سخت شده است که حتماً باید کارت دانشجویی تحویل بدهد.
حالا که این دانشگاه به محلی برای تحصن و اعتراض تبدیل شده، برای ورود حسابی سختگیری میکنند؛ مخصوصاً شبها که زمان اوج تجمعات دانشجویی است نظارت به قدری جدی است که تقریباً غیر از دانشجویان یوسیالای کسی نمیتواند وارد شود. زمانآبادی میگوید: «در تمام این مدت فقط یک بار روزهای اول با خوششانسی موفق شدم وارد دانشگاه شوم» و با خنده ادامه میدهد: «بعد هم خوششانستر بودم که بیرونم کردند! اگر مانده بودم حالا حسابی کتک خورده بودم.»
او به عنوان یک ایرانی که در ایالات متحده زندگی کرده، اعتراضات را زاویه منحصر به فردی بررسی میکند. تجربه مهاجرت او را به این باور رسانده که بر خلاف تصور، آمریکا کشوری است که حجم اعتقادات مذهبی بالاتری نسبت به سایر کشورهای اروپایی دارد و حتی میشود گفت یک کشور خانواده محور است. حالا این اعتراضات هم کمابیش با این محورهای مذهبی و خانوادگی ارتباط دارد.
برای شفاف شدن مسئله توضیح میدهد: «به نظرم اینجا اگر یک روز جوانترها نسبت به یک مسئلهای دست به اعتراضات خیابانی زدند باید دانست که این اعتراض یک پیشینه دارد. بگذارید یک مثال بزنم. تصویری در لس آنجلس دیدم که خیلی عجیب بود. چند پلیس یک دختر دانشجو را دستگیر کرده و در حالی که دست و گردن او را گرفته بودند به سمت ماشین هل میدادند، در همان حین دختر برای آزادیاش تقلا میکرد. تصور کنید در این شرایط پدر دختر دانشجو در چند قدمی آنها ایستاده و با یک دوربین فیلمبرداری از این صحنه فیلم میگیرد و دائماً دختر خود را تشویق میکند که آفرین! همین است! این یعنی خانواده به فرزند خود یاد داده که برو، دفاع کن و برای موضوعی که فکر میکنی درست است بجنگ.»
پولدارهای خسیس و نامحبوب
این فعال رسانهای از خاطراتش در روزهای اول زندگی در آمریکا میگوید؛ روزهای قبل از این جنبش و حتی قبل از طوفانالاقصی: «همان روزها فهمیدم آمریکاییها، یعنی مردمشان، در مقابل اسرائیل هیچ وقت روی خوش از خودشان نشان ندادهاند.»
زمانآبادی اولین مواجههاش با این موضوع را زمانی میداند که دنبال خانه میگشته است: «یکی از دوستان ژاپنیام نزدیک ۴۰ سال است در آمریکا زندگی میکند و شهروند آمریکا محسوب میشود. او برای پیدا کردن خانه چندین محله را پیشنهاد داد. وقتی اسم یک محله را آوردم صورتش در هم رفت و گفت درباره این محل خودت میدانی! اما من پیشنهادش نمیکنم. علت را که پرسیدم گفت اسراییلینشین و یهودنشین است و ما دوست نداریم با اسرائیلیها و یهودیها در یک محل زندگی کنیم!»
او روز به روز با مصداقهای بیشتری از دیدگاه منفی مردم آمریکا نسبت به اسرائیلیها مواجه میشود و البته متوجه میشود که اهالی این کشور یهودیها را چندان از اسرائیلیها جدا نمیدانند و یک بدبینی ذاتی و قدیمی به آنها دارند: «مثلاً اصطلاحاتی دارند درباره اینکه یهودیها خسیس هستند و گرچه حسابی پولدار محسوب میشوند پول خرج نمیکنند.»
یکی از دوستانش خاطرهای تعریف کرده تا به زمانآبادی ثابت کند مردم درباره خسیس بودن این گروه بیراه نمیگویند: «یک مدیر یهودی داریم که حدود پنجاه سال پیش به آمریکا مهاجرت کرده بود و با پولی که آن زمان داشت چند ملک برای خودش خری «د. حالا حدود ۳۰۰ ملک دارد. اما این مدیر، در بین مجلات و روزنامهها دنبال کوپن تخفیف غذا میگردد تا در رستورانهای زنجیرهای با قیمت پایینتری غذا بخورد و کمتر خرج کند.»
زمانآبادی در توضیح خاطره دوستش میگوید: «کسی که یک ملک هم در لسآنجلس داشته باشد جزو پولدارها محسوب میشود، وای به حال ۳۰۰ ملک! از این گذشته آن کوپنها برای بیخانمانان است نه کسی که ۳۰۰ ملک داشته باشد. با توجه به همین موضوعات برای خساست اسراییلیهای و یهودیها در آمریکا جوک ساختهاند.»
برند دفاع از فلسطین
به ماجرای هفت اکتبر برمیگردد و از اولین واکنشها میگوید؛ اینکه مردم آمریکا در ابتدا بعد از طوفان الاقصی از اسرائیل حمایت کردند و حتی بسیار متأثر شده بودند؛ چرا که عملیات طوفانالاقصی صبح روز بعد از یک جشن معروف در اسرائیل انجام شد و تعدادی از کسانی که در آنجا» حضور داشتند اسرائیلی نبودند و برای شرکت در جشن شبانه رفته بودند.
او اشاره میکند که به تدریج ورق برگشت و فضای دلسوزی برای اسرائیل جای خود را به حمایت از فلسطین داد: «روزهای اول با شروع حملات اسرائیل به فلسطین، خبری از اعتراض از سوی آمریکاییها نبود و به نوعی نگاه این بود که زدی ضربتی ضربتی نوش کن! اما پس از مدتی بعد از اینکه رژیم صهیونیستی بیمارستان را بمباران کرد، بچههای کوچک را به قتل رساند و مرزها را بست تا از کمک رسانی جلوگیری کند ورق کم کم بازگشت و بعد از سه چهار ماه کاملاً شرایط تغییر کرد.» شرایطی که همه گروههای سنی را در بر گرفته است.
یک فیلم که در فضای مجازی در خود آمریکا دست به دست چرخیده است. فیلمی که در آن کودکی خردسال شعارهایی درباره آزادی فلسطین میدهد و دانشجویان پشت او تکرار میکنند: «زنده باد فلسطین»، «ما باید در دنیای آزاد زندگی کنیم» و «زنده باد غزه». زمانآبادی میگوید: «اینها یعنی تلاش برای انسانیت.»
با همین تلاشهای جزئی کم کم یک موج بسیار جدی علیه اسرائیل در آمریکا به راه میافتد. زمانآبادی میگوید: «آمریکاییها به اسرائیلیها میگفتند در ماجرای هفت اکتبر شما ضرر کردید اما کاری که الان میکنید نسلکشی است! حالا وضعیت در آمریکا به گونهای است که دفاع از فلسطین یک برند به حساب میآید.»
صدایش میلرزد؛ اما معترض است!
زمانآبادی مصداقهای کوچک اما جذابی میگوید که نشان میدهد مردم آمریکا حسابی از برند «دفاع از فلسطین» خوششان آمده است. او به گروهی از پیرزنها و پیرمردهای آمریکایی اشاره میکند که هرازگاهی سر خیابانهای لسآنجلس آنها را میبیند.
«راستش خیلی تصویر جالبی میسازند. سالمندانی که شبیه شخصیتهای کارتونی هستند و سر خیابان پرچمهای و شعارهای دفاع از فلسطین در دست گرفتهاند. این واقعاً عجیب است. این پیرمرد و پیرزنهای شاید تا کنون از آمریکا بیرون نرفتهاند و جایی هم جز آمریکا را هم نمیشناسند. کسانی که تمام سالهای سالمندی کارشان جمع شدن دور هم و تفریح بوده است و احتمالاً خوب میدانند سرنوشت بخشی از اقتصاد کشورشان در دست اسرائیلیها و یهودیهاست. حالا، این افراد در این سن و سال دغدغه فلسطین را دارند و یک گروه به اسم حمایت از مظلوم برای خود تشکیل دادهاند!»
او که این جمعیت کوچک را دیده سعی میکند جزئیات بیشتری از آن فضا بگوید تا تصویرسازی بهتری شکل بگیرد: «تصور کنید این پیرمرد و پیرزنهایی پا به سن گذاشته به جای اینکه پارک و استخر و سینما بروند برای مردم غزه به خیابانها میآیند، یک جا میایستند، بنرهایی دست میگیرند که رویشان نوشتهاند جنگ را متوقف کنید؛ لعنت به ظالم؛ چرا مردم را میکشید و اینها…»
زمانآبادی ادامه میدهد: «سن بالایشان، دستان لرزانشان، تعداد کمشان که به ۲۰ نفر هم نمیرسد، همه اینها باعث شده تصویر خیلی جالبی از آنها دیده شود. زمانی که من دوربین میگیرم تا با آنها صحبت کنم این فرد سالمند، صدایش حتی برای هم مصاحبه میلرزد. شاید از سیاست روز هم سر در نمیآورد، اما میداند در غزه یک جنایت رخ میدهد و مدافع آزادی فلسطین است.»
دفاع دلاری از اسرائیل
این فعال رسانهای درباره حضور دانشجویان اسرائیلی هم توضیحاتی میدهد و میگوید بعد از قدرت گرفتن تجمعات در حمایت از فلسطین، طرفداران اسرائیل هم وارد فاز جدیدی از مقابله شدند و ابتدا این تقابل را با تجمعات کم جمعیت شروع کردند، اما کمکم تعدادشان بیشتر شد.
زمانآبادی میگوید تجمع حامیان اسرائیل پس از اصرار کنیسهها و حمایتهای مالی تقویت شد. او یادآوری میکند دانشجویانی که در حمایت از اسرائیل تجمع میکنند، با افتخار اعلام میکنند که ۶۰ هزار دلار از کنیسهها و ایالت لسآنجلس گرفتهاند تا بیایند و با موج جنبش دفاع از فلسطین مقابله کنند. او تاکید میکند: «درست است که اینجا هر دو گروه، یعنی هم حامیان فلسطین و هم حامیان اسرائیل، حضور دارند اما انگیزه تجمعات و اعتراضات این دو گروه کاملاً متفاوت است. پروپاگاندای رسانهای اجازه نمیدهد کسی با صدای بلند بگوید حامیان اسرائیل دریافتیهای مالی بسیاری دارند و امکاناتی مثل تجهیزات، غذا و… به آنها داده میشود.»
درباره کنیسهها توضیح میدهد: «آنها در آمریکا بسیار ثروتمند هستند. زمانی که به عنوان یک یهودی بخواهی در یک مراسمی عضو بشوی یا شرکت کنی باید به آنها پول بدهی. مثلاً میگویند هر چقدر کنیسه پرمخاطبتر باشد پولدارتر است. این پول را علاوه بر خودشان، در حمایت از صهیونیستها و رویدادهایی از جمله همین تجمعات اخیر برای حمایت از اسرائیل خرج میشود.»
زمانآبادی با توجه به مشاهدات خودش و آنچه از دانشجویان دیگر شنیده است درباره کشمکشها بین طرفداران آزادی فلسطین و حامیان اسرائیل میگوید: «هر دو طرف خشن هستند و توهینهای زیادی به هم میکنند؛ اما اسرائیلیها بیادبتر و خشنترند. جالب است بدانید هر دو گروه رخ به رخ روبروی هم میایستند تا فاصله ۵ میلیمتری هم میروند و هرطور بخواهند با هم حرف میزنند؛ اما اجازه کوچکترین لمس یکدیگر را ندارند و اگر هر کدام از دو طرف این کار را بکند پلیس دخالت میکند و آنها را بازداشت کند.»
او توضیح میدهد: «به همین علت اگر شما ویدئوها را رصد کنید متوجه میشوید که در بسیاری از درگیری بین دو گروه، هیچ لمسی از هیچ گروهی دیده نمیشود. بعضی صحنههایی که پلیس افرادی را بازداشت میکند مربوط به همین درگیریهای فیزیکی است. یک زمان دیگر هم پلیس میتواند دخالت کند آن هم وقتی که مشخص میکند برای مثال در یک محوطه هیچکس حق حضور ندارد؛ اگر این وارد محدوده غیرمجاز شوند، پلیس حتماً دخالت خواهد داشت.»
واقعیت همین است...اگر میگفتند روزی در خاک آمریکا، کشوری که از نظر اقتصادی به اسرائیلیها وابسته است چنین اتفاقاتی میافتد و جمعیتی از جوانان و سالمندان و کودکان برای آزادی فلسطین معترض میشوند کسی باور نمیکرد؛ اما زمانآبادی میگوید ماجرا به اینها ختم نمیشود.
این فعال رسانهای نکته جالبی از اقدام شهرداری لسآنجلس میگوید: «خیلی عجیب است که شهرداری لس آنجلس یک بیلبورد در نزدیکی مرکز شهر در دفاع از فلسطین نصب کرده است، جایی که میتوانست از آن درآمد داشته باشد! این هم با جملهای از نلسون ماندلا که میگوید، آزادی ما بدون فلسطین ناقص و ناتمام است. شهرداری این بیلبورد مهم را با جملهای پر کرده که یعنی دنیا وقتی آزاد میشود که فلسطین آزاد شود!»
زمانآبادی در نهایت یک بار دیگر به صراحت تاکید میکند که بنا بر شناخت او اکثریت مردم آمریکا هرگز دل خوشی از اسرائیلیها و یهودیها نگاه خوبی نداشته و حامی آنها نبودهاند، آنها علاوه بر مسائل تاریخی و اختلافات مذهبی، به دلیل حمایتهای افراطی دولت آمریکا از اسرائیل به هیچ عنوان نگاه مثبتی به صهیونیستها ندارند. او میگوید: «اسرائیل ارتباطات قدرتمندی اقتصادی و سیاسی در آمریکا دارد و بخش زیادی از حلقه ثروتمندان اینجا از یهودیان تشکیل شده است، اما این به این معنا نیست که مردم آمریکا با اسرائیلیها رفاقت نزدیکی دارند؛ خیر! حتی میشود گفت برعکس این شرایط وجود دارد و اسراییلیهای در نگاه مردم ایالات متحده، افرادی خسیس، لوس و غیرقابل اعتماد هستند.»
گفتوگو با محمدجواد زمانآبادی در قالب ارسال صوت در پیامرسان انجام شد و به دلیل اختلاف زمانی تهران و لسآنجلس گاهی چند ساعت فاصله در حرفها میافتاد. زمانآبادی در آخرین پیام صوتی که میفرستد یادآوری کرد که مصداقهای حمایت مدنی و کف خیابانی از فلسطین در آمریکا بیش از اینهاست.
او میگوید: «واقعیت همین حمایتهایی است که روز به روز بیشتر میشود نه آنچه که رسانهها و خبرگزاریهای آمریکایی روایت میکنند. دست این رسانهها بسته است چراکه بسیاری از ثروتمندان آمریکا، اسرائیلی هستند و در این رسانهها نفوذ دارند. واقعیت همین است که وقتی یک رأی گیری درون حزبی در آمریکا برگزار میشود یک خانم که اتفاقاً متوجه شدم قصد داشت به بایدن رأی بدهد ساکی با عنوان فلسطین باید آزاد شود در دست داشت. واقعیت همان خانه در قلب لسآنجلس است که خانواده آمریکاییاش در محله یهودینشین پشت پنجره پرچم فلسطین نصب کردهاند. واقعیت همان بیلبورد شهرداری است که نشان میدهد حتی میان دولتیها و دستگاههای آمریکایی حامیان فلسطین کم نیستند؛ هرچند مجبور به سکوت باشند.»
کد خبر 6099252